جدول جو
جدول جو

معنی حسن قائمی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن قائمی
(حَ سَ نِ ءِ)
بسنوی رومی. درگذشتۀ 1091 ه. ق. او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ طِ)
ابن حافظلدین الله صاحب مصر. به سال 525 هجری قمری بدستور پدرش حافظ بوزارت منصوب شد. ابن اثیر گوید: علت بوزارت گماردن وی آن بود که حافظ میخواست کسانی را که به ابوعلی بن افضل کمک کرده بودند بکشد ولیکن نمی خواست بدست خود این کار را انجام دهد پس پسر خود را بوزارت گمارد و همه دشمنان را بدست او کشت تا آنجا که گویند در یک شب، چهل سردار را بکشت و چون حافظ تسلط پسر را دید از وی بترسید و درصدد قتل او برآمد و او را احضار کرد و زهر کشنده ای را که پزشک قصر تهیه کرده بود به او خورانید و بکشت. داستان قتل او را ابن اثیر در الکامل در رویدادهای سال 529 هجری قمری آورده است. (اعلام زرکلی ص 229)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ یِ)
ابن محمد. او راست: ’الابداع’ و ’الابصاری’ و در پایان سدۀ سیزدهم هجری میزیست. (ذریعه ج 1 ص 63 و 65)
ابن علی شاگرد ملا علی بروجردی. او راست: ’اصول الدین’. (ذریعه ج 2 ص 187 و ج 3 ص 366)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن حسین بن اسماعیل حسینی آقائی متخلص به ’فانی’ او راست: توفیقات الهیه. (ذریعه ج 4 ص 500)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ده کوچکی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 120 هزارگزی جنوب باختر ساردوئیه و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن قحطبۀ طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هجری قمری متولد و در 136 هجری قمری از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هجری قمری او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هجری قمری را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب ’تنین’ به وی دادند. او در بغداد در 181 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قُ)
ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی. وی در 865 هجری قمری کتاب تاریخ قم حسن بن محمد بن حسین را به فارسی ترجمه کرد. و نسخۀ ترجمه بوسیلۀ سیدجلال تهرانی در 1353 هجری قمری در تهران چاپ شد. مترجم، این کتاب را به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم بن خواجه عمادالدین محمود وزیر بن الصاحب خواجه شمس الدین محمد بن علی صفی به فارسی گردانیده است. و چون نسخۀ عربی این کتاب در دست نیست سید حسون براقی بخشی از آن را به عربی گردانیده است. (ذریعه ج 3 صص 276 -278)
لغت نامه دهخدا